با شروع قرن دوم هجری و توجه دانشمندان اسلامی به بررسی زبان عربی، جمعآوری و تدوین کتابهایی که واژههای عربی فصیح را دربرداشته باشند اهمیتی بهسزا پیدا کرد. تنوع مجموعههای تدوین شده بسیار درخور توجه است؛ برخی مانند کتاب نوادر تنها در پی ثبت لغات بودند و هیچ ترتیب و موضوع خاصی را به عنوان الگو در نظر نگرفتهنبودند، برخی دیگر به تکنگاریهای موضوعی پرداخته و آنچه در باب موضوعی خاص (مثلا ابل) گردآوری کرده بودند را تدوین کردند، و دستهای دیگر در پی جمع کلمات اضداد و یا الفاظ مونث و مذکر و یا سایر تقسیم بندیها بودهاند، در این میان تنها گروهی را می توان فرهنگنامهنویس –به معنای امروزیش– دانست که سعی بر جمعآوری تمام واژگان زبان عربی داشته و با چنین نگاهی دست به تالیف زدهاند.
دراین نوشتار به ۱۲ قرن سنت فرهنگنگاری لغویان عرب نگاهی اجمالی انداخته و با توجه به شیوه تدوین لغت نامهها، آنها را به سه دسته تقسیم و شاخصترین آثار هر دسته را معرفی میکنیم:
۱- ترتیب بر اساس ریشه کلمات (حروف اصلی) و مخارج حروف: نخستین کسی که به فکر چنین چینشی افتاد خلیل بن احمد فراهیدی (متوفی حدودا ۱۷۵ هـ) بود. وی در معجم معروف خود «العین»[۱] کلمات را بر اساس حروف اصلی و ریشه دستهبندی کرد و تمام اشتقاقات یک ریشه را در ذیل آن ریشه آورد. وی برای چینش و ترتیببندی ریشهها به ترتیب الفبایی اعتنا نکرد، بلکه حروف را بر اساس ترتیبی جدید چید؛ وی به جایگاه حروف در دستگاه تکلم توجه کرد و اساس ترتیب را جایگاه حروف در دستگاه تکلم قرار داد و بدین ترتیب به چنین ترتیبی رسید: «ع ح هـ خ غ ق ک ج ش ض ص س ز ط د ت ظ ذ ث ر ل ن ف ب م و ا ی ء». البته این تمام ماجرا نبود! خلیل علاوه بر ترتیب عجیبی که برای حروف ارائه داد باز هم کار را مشکلتر کرد و مدخلها را نیز بر اساس نکته خاصی چید. اوبرای چینش مدخلها نظام «تقالیب» را مطرح کرد، یعنی بطور مثال در اولین ریشه بر اساس ترتیب حروف نزد وی که «ع ه د» است، تمام ریشههای محتملی را که شامل این سه حرف بود– و تقالیب این ریشه مینامیدشان- در نظر میگرفت و سپس ریشههای استعمال شده در زبان عربی فصیح را به عنوان مدخلهای بعدی میآورد! یعنی در مثال فوق پس از «ع ه د»، « ع د هـ» و « د هـ ع» را مدخل بعدی قرار میداد. وی پس از پایان یک ریشه و تقالیبش به سراغ ریشه بعدی بر اساس ترتیب حروف حلق میرفت و با چنین روشی و استثنا کردن آنچه پیش از این در ریشههای قبلی ذکر شده، شروع به استقصای ریشههای مستعمل میکرد. به همین دلیل هر چه پیش میرفت بابهای بعدی مختصرتر میشدند. چنین چینشی در ریشهها در کنار ترتیب خاص حروف نزد وی، باعث شده دسترسی به لغات در فرهنگ العین بسیار مشکل شود هرچند از سویی دیگر به لغوی این اجازه را میداد که بتواند تمام ریشههای متصور در زبان عربی را بررسی و استقصای تامی از آنچه مستعمل است به دست دهد. البته بعدترها در چاپ محققانهای که مهدی مخزومی و ابراهیم ابیاری از این کتاب عرضه کردند، فهرستی تفصیلی و بر اساس ترتیب رایج لغت نامهها در جلد انتهایی کتاب ارائه شد تا دسترسی به مواد این کتاب نفیس راحتتر شود.
ترتیبی که خلیل عرضه کرد هر چند بسیار مشکل و صعب الوصول بود ولی بخاطر استقصای تامی که عرضه میکرد به مذاق بسیاری از لغویان بعدی خوش آمد و بسیاری به سبک وی دست به تالیف لغت نامه زدند. مهمترین معاجمی که بر اساس العین نوشته شد عبارتند از کتاب تهذیب اللغه تالیف ابو منصور ازهری ( متوفی ۳۷۰ هـ ) و نیز معجم بسیار نفیس المحکم والمحیط الاعظم نوشته علی بن اسماعیل معروف به این سیده ( متوفی ۴۵۸ هـ )، که بعدها اساس کار ابن منظور در لسان العرب قرار گرفتند. البته اخیرا کتاب تهذیب اللغه با ترتیب الفبایی به چاپ رسید و در چاپ اخیر کتاب ابن سیده نیز فهرستی الفبایی اضافه شد که کار دسترسی به مواد لغوی را بسیار سادهتر کرده است. گویا راز مهجوریت کتاب ابن سیده که در اتقان، دقت و استیعاب بی نظیراست، را باید در همین چینش صعب الوصول آن دانست و لا غیر!
[1] . در صحت یا عدم صحت انتساب این کتاب به خلیل بحثهای زیادی شده و با توجه به برخی شواهد انتساب کتاب به وی قابل پذیرشتر است.