یکی از مثالهای آشنا در ادبیات عرب، حتی برای کسانی که تازه وارد دنیای ادبیات شدهاند، تعبیر «أکلونی البراغیث» است. در حاشیه جامع المقدمات ترجمه این عبارت چنین آمده: «کیکها مرا خوردند»
برخی از کسانی که تازه به تدریس رو آورده بودند، به همین ترجمه اکتفا کردهاند، البته که ترجمه درست است، ولی ایشان این نکته را که منظور از «کیک» همان «کَک» است و بقول دهخدا «کیک معروف است که برادر شپش باشد»، نمیدانستند و «کیک» را Cake خواندند و از آن همان چیزی فهمیدند که عصرها با چایی خورده میشود! خب واضح بود که نتیجه، معنایی بسیار ناموزون میشد، پس چنین میگفتند که اینجا کلام بخاطر «مبالغه» مقلوب شده است، یعنی آنقدر «کیک» خوردم که میشود گفت کیکها مرا خوردهاند!
برای اینکه در چنین اشتباهی نیفتند، چندین راه بود؛ خود به یک لغتنامه رجوع و معنای «برغوث» را میدیدند و یا اقلا پیش خود تصور میکردند که حضور «کیک» یا همان Cake در میان اعراب جاهلی چگونه ممکن بوده است؟
ولی نکته مهمتر این اشتباه رایج، روشن شدن جایگاه و قدرت «توجیه» است؛ سادهترین اشتباه هم با پیچیدهترین توجیهها پذیرفتنی میشود و دیگر نه گوینده و نه شنونده، هیچکدام احساس نمیکنند مشکلی وجود دارد!